سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وقتی از عشق حرف میزنیم

وقتی از عشق حرف میزنیم



شوپنهاور معتقد بود بشر به صورت بیولوژیکی میل دارد که به دنبالشرکای نامناسب عشقی بگردد. بنابراین اگر شما در عشقبدشانسید، انطور که آلن دو باتن در کتابش تسلیات فلسفه میگویدنباید زیاد آن را به دل گرفت زیرا از اول هم قرار نبوده که شادباشیم.

فلاسفه به طور سنتی تحت تاثیر رنج عشق قرار نگرفته اند. آرتورشوپنهاور (1788-1860) از این بی تفاوتی متعجب و متحیر شده بود :"مایه تعجب است امری که نقشی به این مهمی را در زندگی انسان بازیمیکند تا به حال تقریبا" به طور کامل توسط فلاسفه نادیده گرفتهشده است و به شکل مسئله ای خام و ناآزموده پیش روی ما قرارمیگیرد."

به نظر میرسد این غفلت نتیجه یک خودانکاری شکوهمند باشد.شوپنهاوربر واقعیت نامطبوعی که در ذهن دارد اصرار می ورزد:"عشق... می تواند درهر ساعتی در جدی ترین اشتغالات ذهن وقفه بیندازد،و گاهی حتیبزرگترین ذهن ها را نیز گیج کند.عشق میداند چگونهیادداشتهای عاشقانه اش را حتی در کیفهای اداری و لابلای دست نوشته هایفلسفی بلغزاند."

مانند میشل دو مونتین، شوپنهاور نیز درگیر این مسئله بود کهچه چیز انسان را از منطقی بودن به زیر می کشاند. او اذعانمیکرد که ذهن ما به بدنمان تمکین میکند –علیرغم ایمان متکبرانه ای کهبه برعکس این موضوع داریم-
اما شوپنهاور فراتر رفت.
 
او به نیروی درون ما که احساس میکرد همواره بر عقل پیشیمیگیرد یک نام نهاد:میل به حیات (Wille zum Leben) – به عنوانمیلی ذاتی در درون انسانها برای زنده ماندن و تولید مثل کردن. این میلاست که حتی اکثر افراد وابسته به منطق و متفکرین حرفه ای  را باتصور نوزادی در حال گریستن اغوا می کند و اگر هم این جورآدمها تحت تاثیر چیزی قرار نگیرند محتمل است که بچهدار شوند و در بدو تولدش او را به شدت دوست بدارند.و باز این میل بهحیات است که افراد را تحریک میکند تا منطقشان را به مسافران خوشایندیک قطار راهی از مبداء دور ببازند-منظور دو باتن بچه هاست-

شوپنهاور از اینکه عشق را نامتناسب و اتفاقی بداند خودداریمیکند:"در این مورد هیچ چیز جزیی که جای پرسش داشتهباشد وجود ندارد... هدف نهایی همه روابط عاشقانه ... مهم تر از همهاهداف دیگر در زندگی انسان است و در نتیجه آن چنانارزش ژرفی دارد  که همگان ان را با جدیت دنبال کنند."

و هدف چیست؟ نه صمیمیت و همدلی و نه رهایی جنسی ، نه دریافتنچیزی و نه سرگرمی. عشق بر زندگی غلبه دارد زیرا:"آنچه توسط عشق تصمیم گیری می شود چیزی نیست جز ترکیبنسل آینده..." البته این واقعیت که وقتی از کسی شماره تلفنمیگیریم ندرتا" تصور تداوم نسل در ذهنمان وجود دارد را نمی توانایرادی به نظریه محسوب کرد. ما طبق تئوری شوپنهاور از دو بخشخودآگاه و ناخودآگاه تشکیل شده ایم :

"عقل به کارگاه مخفیِ تصمیم گیری امیال ما قابلیت نفوذندارد.البته عقل محرم اسرار میل است اما با این حال دست به ادراک هرچیزی نمی زند. عقل فقط تا آنجا که برای ترویج تولید مثل لازم استدرک می کند،که ممکن است به معنی ادراک بسیار سطحی و اندکی باشد:ایجادیک استثناء بین افراد، که ممکن است از آن به طور اگاهانهچیزی بیش از تمایل شدید برای دیدن مجدد یکنفر احساس نکنیم.

ولی چرا باید حتی چنین فریبی لازم باشد؟ زیرا ،به گفتهشوپنهاور،مابه طور اثبات شده ای موافق تولیدمثل نیستیم مگراینکه اول فهم و منطقمان را از دست بدهیم-تولید مثل پروسه ایانرژی بر و خسته کننده است-

و اما عشق.یکی از عمیق ترین اسرار عشق اینست که "چرا او؟" وچرا علیرغم داشتن نیت مناسب،نمی توانیم رغبت جنسی به بعضی افرادمعین دیگر داشته باشیم که به همان اندازه جذاب و برای زندگیکردن راه دست تر بوده اند؟ این حس گزینش،شوپنهاور رااصلا"متعجب نکرد. میل به حیات همواره ما را به سمت کسانی میکشاند کهشانسمان را در تولید بچه های زیبا و باهوش افزایش میدهند و درعوض از کسانی که این شانس را کمتر میکنند دور می سازد.

ازآنجا که پدر و مادرهای ما نیز در روابط عاشقانه شان اشتباهاتناگزیری داشته اند پس نامحتمل است که ما "خودِ ایده آل ومتعادلمان" به دنیا آمده باشیم. مثلا" ما به طور معمول بیش از حدبلند، بیش از حد مردانه، بیش از حد زنانه و با بینی های بزرگ یاچانه کوچک به دنیا میاییم.بنابراین میل به حیات ما را بهسمت کسانی هل خواهد داد که با احتساب آن نقایصی که خودشان دارند لااقلنقایص ما را در نسل بعد خنثی کنند.بینی بزرگ با بینی بیش ازحدتخت احتمالا" منجر به یک بینی بی نقص خواهد شد.

 شوپنهاور دوست داشت مسیر جذاب بودن را پیش بینی کند وبه این نتیجه رسید که فرضا"زنان قد کوتاه عاشق مردان بلند قد خواهندشد اما به ندرت زنان بلند قد عاشق مردانی بلندقد تر از خودشان خواهندشد –از هراس تولید غول- و مردان با حالت زنانگی بیشتر به سمتزنان موکوتاه با رفتار پسرانه کشیده خواهند شد:
"خنثی سازی هر دو فردیت مستقل... مستلزم آن است که حد خاصی ازمردانگی مرد با حد خاصی از زنانگی زن متناظر باشد به طوریکهتقعر هر کدام دقیقا" تحدب طرف مقابل را خنثی کند."

متاسفانه، تئوری جاذبه شوپنهاور را به نتیجه گیری غم افزاییرساند: آن کسی که برای تولید بی نقص ترین ورژنِ (!) فرزند آینده مانبهترین گزینه محسوب میشود،تقریبا" هرگز برای خود ما مناسبترین گزینه نیست.(هر چند در آن لحظه ما نمی توانیم اینموضوع را درک کنیم چون میل به حیات چشمانمان رامی بندد)

شاد بودن و تولید بچه های سالم و بی نقص اساسا" دو پروژهمتضاد یکدیگرند که عشق،کینه توزانه ما را بین انتخاب یکی از آندو برای سالیان متمادی سردرگم میکند:

"عشق... خود را در قالب افرادی بروز میدهد که فارغ از رابطهجنسی،تنفرانگیز،قابل تحقیر و حتی برای فرد عاشق انزجار آورخواهند بود.اما اراده نوع بشر بسیار قدرتمندتر از اراده فردی است.انقدر که فرد عاشق چشمهایش را بر روی تمام کیفیتهای طاقت فرسا ومتناقض با خودش در معشوق می بندد.فقط از این زاویه است که می شودتوضیح داد که چرا اغلب می بینیم افرادی بسیار منطقی و حتی ازلحاظ خردگرایی متعالی،تن به ازدواج های پر جار و جنجال باسلیطه ها و افراد نامتجانس میدهند!

شوپنهاور تلاش میکند برای زمین خوردن های بشر در مسئله عشقتسلایی ارائه دهد: درد ما طبیعیست.نیرویی به اندازه کافی قدرتمند کهما را به سمت پروراندن فرزند هل میدهد نمی تواند بدون اینکه اثرویرانگری بر جای بگذارد ناپدید شود.به علاوه ما ذاتا"قابل عشق ورزیدنیم.شوپنهاور از ما میخواهد که در برابربیچارگی خود شگفت زده نشویم.

در کتابخانه او مطالب زیادی مرتبط به علوم طبیعی وجود داشت و جالب استبدانید شوپنهاور احساس همدردی به خصوصی با موش کور میکرد.بدقیافهعقب مانده ای که ساکن دالان های تنگ و نمور است اما دست به هرکاری در ید قدرتش می زند تا خود را-نسل خود را- همیشگی کند.

به هر حال ما همچنان پیگیر روابط عشقی خودمان هستیم،درکافه ها با شرکای آینده مان گپ خواهیم زد و بچه دارخواهیم شد، با همانقدر انتخابی که موش کور یا مورچه ها دارند وبه ندرت از آنها شادتریم.البته وقتی که در عشق زمین خورده ایم این یکتسلی خواهد بود که بشنویم شاد بودن هیچوقت بخشی از نقشه نبودهاست.تسلایی که شوپنهاور پایه اش را می ریزد.



کلمات کلیدی :

9 راه برای رومانتیک بودن

? راه برای رومانتیک بودن



بسیاری از افراد بطور خدادادی دارای استعداد برای انجام رفتارهایرمانتیک می باشند. حتی بی احساس ترین انسانها نیز می توانند میز شامرمانتیکی را تدارک دیده، بدون دلیلی خاص گـل بـه خـانه آورده ویا به یکباره شروع به تحسین و تمجید از همسرشان بنمایند.

در زیر پیشنهادات ساده ای ارائه شده اند که براحتی و بدون زحـمتبـسیـار مـی توانید همسر خود را تحت تاثیر قرار دهید. برای اینکارآماده شوید.

لیستی را تهیه کنید:

لیستی از مناسبتهای گوناگـون از قـبـیل تـاریخ اولیـن روزیکه همدیگر را ملاقات کردید، سالروز ازدواج و تاریخ تولد، را تهیهنمایید. در ایـن روزهـا کـمی آب و رنگ به زندگی خود دهید.غذایی مخصوص درست نمایید (و یا سـر راه از بـیـرون تـهیه کنید). برایاو کارت تبریک خریده و یا نامه ای کوتاه برایش بنویسید تا بفهمد کهفراموشش نکرده اید.

بسلامتی او بنوشید:

هنگامی که سر میز شمام می نشینید، بـسلامـتی هم بنوشید. حتمانباید مشروبات الکلی باشد، یک لیوان آب خـنـک یـا چـای نـیـزهـمـان کـار را انـجـام می دهد. جمله ای عاشقانه به او گفته و بهسلامتی آن بنوشید.

جلو رفته و او را نوازش کنید:

از قدرت نوازش استفاده کرده تا خاطره ای ماندگار را برای او درطول روز باقی بـگـذاریـد. چنین چیزی نیست کهبگوییم برای بوسیـدن هنـگام خـداحافـظی و رفتـن از خـانهوقـت و نیز زمان برگشتن، وقت نداریم. همـچـنـیـن در آغـوشکشـیدن یـکـدیـگر بـعد از یک روز پردغدغه عملی در خور تقدیراست.

یک آلبوم عکس تهیه کنید:

همیشه عکس بگیرید. دوربـیـن خـود را فـقط برای روزهای تعطیل ومناسبت های خاص مورد استفاده قرار ندهید. آلبوم عکسی از زنـدگیروزمـره خـود ایـجاد نـمـایـید. هر دوی شما بعدها گرمی لحظات باهم بودن را هنگامی که به آن تصاویر نگاه میکنید، تحسینخواهید کرد.

از چیزهای جالب نوت برداری کنید:

هر روز چیزی را برای او کنار بگذارید. یک مـقاله شنیدنی ازروزنامه، لینکی در یک سایت و یا داستانی که در محل کارتان شـنـیـدهایـد. او از ایـنـکه در طـول مـدت روز بـه فـکـرش بوده اید از شما قدردانی خواهد کرد.

فکور باشید:

هر روز کاری فکورانه برای وی انـجـام دهـیـد. از درسـت کـردن یـکاسـتکان قهوه گرفته تا چسباندن یک یادداشت عاشقانه به کیفاو و یا قـرار دادن شـکـلات مـورد عـلاقـه اش در کنار بالش پیشاز وقت خواب. هر فردی عاشق برخورد با چیزهای غافل گیرانهرومانتیک می باشد.

به سر و وضع خود برسید:

بگـذاریـد شـمـا را در بـهـتـرین حالت ببیند. ایـن اشـتـبـاهاسـت که فقط هنگام ملاقات با غریبه ها آراسته و مرتب بـاشـیم.اغـلب زنان دوست دارند همسرشان را تمیز، مرتب و در شیک ترین لباسهاببینید.

در مورد خلق و خوی خود با او صحبت کنید:

با او صادقانه در مورد احساسات خود صحبت کنید. اگر دچاراسترس یا ناملایمات زندگی می باشید، آنها را با او مطرح کنید.همسرتان صادقت شما را تحصین نموده و وقـتـی با ناراحتی وارد منزل میشوید، آن را یک مسئله شخصی تلقی نخواهد نمود.

در مورد اتفاقات روز بحث کنید:

در کنار هم نشسته و اتقافاتی را که در طی روز برایتان رخ داده،بـازگـو نـمایید. گذراندن وقت جدا از هم باعث میگرددکه بیشتر یکدیگر را تحسین نمایید...
تعداد نمایش ???? بار



کلمات کلیدی :

قوانین عشق بی قید و شرط

قوانین عشق بی قید و شرط



شاید احمقانه به نظر برسد اما داشتن یک عشق بی قید و شرط نسبت بههمسرتان شاید مهمترین قدمی باشد که در زندگی زناشویی خود برمیدارید.

تعطیلات آخر هفته پیش با دوستان دوران دانشگاه به مهمانیرفته بودم. دو روز تمام کلی زن جمع شده بودند تا عشق و آغاز تازهازدواج را جشن بگیرند. تعطیلات فوق العاده ای بود. خیلی از زوجها در مراحل اولیه ازدواج ادعا می کنند که عشقشان به همسرشان کاملاًبی قید و شرط است. می دانم که خیلی از متخصصین به عشق بی قید و شرطبین دو زوج اعتقاد ندارند اما به عقیده من در یک ازدواج عالی بایدعنصر عشق و محبت به یکدیگر وجود داشته باشد که بتواندجایگزین هر اشتباه و تقصیری شود. شاید فکر کنید من یک عاشقپیشه ناامید هستم اما باور دارم که عشق، حتی بین دو زوج باید ومی تواند که بی قید و شرط باشد.

عشق بی قید و شرط یعنی محبت ما برای همدیگر براساس یکسری رفتارهاو خصوصیات خاص نباشد. باید همسرتان را به خاطر خود او دوست داشتهباشید نه به خاطر اینکه خوش هیکل است یا چون هر شب برایتان شامدرست می کند. این همان عشقی است که نامزدها و زوج های تازه ازدواجکرده به آن باور دارند. عشق بی قید و شرط آن عشقی است که نه علیرغمتقصیرات بلکه به خاطر آن باشد. این عشق شماست که وجود آنها را توصیفمی کند. همیشه تا قبل از اینکه زندگی واقعی خود را نشان دهد همهچیز عالی  زیباست.

زوج ها در ابتدا آنقدر  مسحور عشق می شوند که فراموش می کنند بهمنطق شراکت در یک زندگی و طریقه رفتار کردن با همدیگر توجهکنند. متاسفانه، با گذشت زمان عاقل تر و  هوشیارتر می شویمو ناگهان می فهمیم که آنچه قبلاً برایمان دوست داشتنی بودالان آزاردهنده شده است. بلندپروازی های شوهرتان که یک روز بهنظرتان جذاب بود دیگر نشاندهنده خودبینی و تکبر او می شود. یاتوجه زنتان به جزئیات نشانه حس کنترل گری او می شود. این زمانیاست که زوج ها می مانند که کجای کارشان اشتباه بوده است. چطور میشود که وقتی کسی که بی قید و شرط دوستمان دارد در آنچه که هستیماشکال و ایراد پیدا می کند؟ احتمالاً مشکل از عشق است...درستاست؟

تنظیم قوانین پایه
مسئله روشنی که اینجا می توانیم بگوییم این است که آن عشق تغییرکرده است یعنی همسرمان دیگر ما را بی قید و شرط دوست ندارد، امامعمولاً موضوع این نیست. واقعیت این است که اکثر زوج هایی که می بینمبه این نقطه رسیده اند مثل قبل همدیگر را دوست دارند. مشکل ایننیست که عشقشان تغییر کرده است، مشکلشان این است که هیچوقت برایروابطشان قانون نگذاشتند یا قوانینشان باید به روز شود. پسهمانطور که می بینید، بااینکه عشق می تواند بی قید و شرط باشد اماروابط سالم به قانون نیاز دارند.

می دانم که این نیاز به درک متقابل دارد. اما واقعیت این است که روابطبرای تحمل استرس و چالش های زندگی نیاز به حد و مرز دارند.من معمولاً این نیاز به حد و مرز در عشق را با بچه دار شدنمقایسه می کنم. پدر و مادر به طور کل فرزندانشان را بی قید و شرطدوست دارند اما برای بزرگ کردن آنها باید قوانینی وجود داشتهباشد. به همین ترتیب است که به آنها یاد می دهیم با دیگران کناربیایند و جهان را درک کنند. قانون و حد و مرزباعث می شود که بچه(با همسر) خیلی خوب درک کند که چطور رابطه مثبت با کسانی کهدوستشان دارد برقرار کند و  نیازهایش را بیان کند. شادترین وخوشبخت ترین بچه ها کسانی هستند که با والدینی زندگی میکنند که در ابراز عشق و نیازهایشان راحت هستند. روابط صمیمانه مثلازدواج هم نیاز به همان راهبردها برای ایجاد یک رابطه عمیق و بادوامدارد.

حد و مرز درواقع همان قوانین تعهد است، یعنی یکسری راهبرد برای اینکهبفهمیم چطور باید ارتباط برقرار کنیم و اینکه از سایرین چهمی خواهیم. این حد و مرزها به هر فرد این امکان را می دهد که فردیتخود را حفظ کند به جای اینکه همدیگر را کنترل کنند، به اتفاق همرشد کنند. این حد و مرزها همچنین تعهد یک ازدواج را حفظ می کند وارتباطی بادوام و سالم بین دو طرف ایجاد می کند. همین حد و مرز سالماست که باعث می شود بعضی زوج ها به هم وفادار بمانند درحالیکه سایرینبا مشکلات بی وفایی و خیانت دست و پنجه نرم می کنند. این حد ومرز ها همچنین از مورد سوءاستفاده قرار گرفتن در رابطه همفرد را حفظ می کند. بااینکه ممکن است بدون هیچ شرطی همسرتان رادوست داشته باشید به این معنا نیست که حق دارید در یک محیط ناامن یااز نظر احساسی زیان بخش با او زندگی کنید.

این حد مرزها باعث می شوند آزادانه و عمیق هم را دوست داشته باشیم ودرک مشخصی از  آنچه برایمان قابل قبول است ایجاد کنیم.

راهی به سوی عشقی بی قید و شرط
اما چطور می توانیم عشقمان را عمیق و بی قید و شرط نگهداریم درحالیکه قوانینی مشخص و سالم برای رابطه مان ایجاد کرده ایم؟گفتگوی آزاد و تفکر شخصی صادقانه رمز کار است. ایجاد قانونبرای رابطه نیازمند این است که هر دو طرف با هم و با خودشان راحت وصادق باشند. این لحظه های صداقت لازم نیست همیشه به صورتگفتگوهای مدنی باشد. گاهی اوقات این لحظات غیرمترقبهپیش می آیند و چیزهایی که یاد می گیرید همانچیزهایی نیست که می خواستید بشنوید. اگر می توانید ریسککنید که صادق باشید و آسیب پذیر، خواهید توانست ازدواجتان را بهسمتی مثبت هدایت کنید.

بهترین لحظه ای که من و شوهرم در زندگی مشترکمان تجربه کردیم واز طریق آن قانون برای رابطه مان مشخص کردیم زمانی بود که من به اوگفتم آنقدرها که ادعا می کرد شخص مدرنی نیست. در لخظه ای کهواقعاً از دستش خسته شده بودم به او گفتم که او به یک زن سنتینیاز داشته که خانه بماند و برایش آشپزی کند و لباسهایش رابشوید، نه یک شریک هم سطح خود که همیشه ادعا می کرد. توقع داشتم که بااین حرفهایم از خودش دفاع کند و بگوید که زندگی می خواهد کهدو طرف در آن همه چیز را 50/50 سهیم باشند. اما درعوض با یکگفتگوی کاملاً صادقانه روبه رو شدم. با کمال تعجب فهمیدم کهحرفم درست بوده و او ماه هاست که برای فهماندن آنچه که واقعاً ازازدواجمان انتظار دارد در کشمکش بوده است.

اینطور به نظر رسید که او توقع داشته من نقش سنتی تری را در خانه ایفاکنم، نه زنی مستقل در چارچوب زندگی مدرن امروز. این بهآن معنا نبود که از کارم بیرون آمدم و خانه نشستم و به اتو کردن و غذاپختن مشغول شدم، نه. چمدانم را هم نبستم که قهر کنم و خانهپدرم برگردم و دنبال کسی باشم که دنبال زنی با عقاید منباشد. در عوض نشستیم و برای نحوه اداره مسئولیت های خانواده با همصحبت کردیم. الان هم به نظر می رسد که خیلی بیشتر از آنچه که فکرمیکردم زنی سنتی هستم و خیلی وقت ها از خانه کنار فرزندانم نشستن لذتمی برم و نیمه وقت هم در یک مدرسه تدریس می کنم.
 
او هم فهمید که می تواند در خیلی کارهای خانه به من کمک کند بدوناینکه ناراحت شود. این درس ها را ما در کنار هم یاد گرفتیم وتوانستیم که به همدیگر برای رسیدن به اهدافمان کمک کنیم. مهمنیست که رابطه تان چطور باشد، عشق بی قید و شرطتان می تواند تاآخر عمر ادامه داشته باشد. تنها کاری که باید بکنید این است که آنهارا بخشی از قوانین درآورید.



کلمات کلیدی :

دوست داشتن چه نشانه هایی دارد؟

دوست داشتن چه نشانه هایی دارد؟



بعضیها معتقدند انسان بدون عشق نمیتواند به زندگی ادامه دهد ودائما احساس میکند یک چیز کم دارد. نقطه عطف عشق در جامعه ماازدواج است

بعضیها معتقدند انسان بدون عشق نمیتواند به زندگی ادامه دهد ودائما احساس میکند یک چیز کم دارد. نقطه عطف عشق در جامعه ماازدواج است.

روز به روز از تعداد ازدواجهای اجباری کاسته شده و دختر و پسر،خودشان تصمیم به ازدواج با هم میگیرند. در چنین شرایطی وجودعشق و محبت بین طرفین، یکی از عوامل مهم و تعیینکننده در این تصمیماست. پس میتوان به این نتیجه رسید که تقریبا تمام ازدواجهایامروزی با عشق آغاز میشود. اما مهم، سرنوشت این عشق است که به کجاکشیده خواهد شد و چه بلایی سر آن میآید و در زندگی زناشوییبعد از ازدواج چه نشانههایی از آن باقی میماند.

برای آن که بتوانیم به کسی محبت کنیم ابتدا باید دیدگاه طرفمقابل را درباره محبت کردن بدانیم، این کار را باید قبل از ازدواجانجام دهیم تا ببینیم آیا کسی را که میخواهیم به عنوان همسر انتخابکنیم با روحیات ما همخوانی دارد یا خیر؟

برای یافتن این دیدگاه باید این سوال را از خود و طرف مقابلتانبپرسید که به نظر شما اگر کسی شما را دوست داشته باشدچگونه باید آن را ابراز کند و به تعبیری دیگر مظاهرمحبت و عشق چیست؟
در جواب این سوال، دیدگاه همه راجع به محبت معلوم میشود. بعضیهامحبت را بیشتر در مادیات میبینند مثلا از گرفتن یک کادویگرانقیمت میفهمند که کسی دوستشان دارد. بعضیها گفتارعاشقانه را دوست دارند و میخواهند کسی که دوستشان دارد دائما به آنهاابراز علاقه کلامی کند و بسیاری از نمودهای دیگر محبت و عشقورزیدن که بر اساس سلیقه و شخصیتهای متفاوت، متغیرند.

 پیدا کردن این ترجیحات در خود و طرف مقابل، به ما اینامکان را میدهد که محبت خود را آن طور که میخواهیم به همسرمان ابرازکنیم و نتیجه مطلوبی بگیریم.
وقتی کسی را دوست داریم، تنها با گفتن "دوستت دارم" نمیتوانیم بهاو ثابت کنیم که حقیقتا دوستش داریم. عشق و محبت، احساسی است که در مانسبت به کسی به دلایل مختلفی ایجاد میشود.

وقتی کسی را دوست داریم به خاطر این دوست داشتن خیلی کارها میکنیم وخیلی از رفتارها را انجام نمیدهیم:

1- به او دروغ نمیگوییم
دروغ گفتن و هر نوع پنهان کاری نسبت به شخصی که دوستش داریدنه تنها حس اعتماد طرفین را از بین خواهد برد بلکه تداومی را برایابراز دوستی در پی نخواهد داشت. چرا که در یک ارتباطزناشویی توام با عشق و محبت تنها راستی و صداقت است که بنیان تمامرفتارهای منجر به پذیرش متقابل را بوجود می آورد.

2- غرورش را نمیشکنیم
گاهی وقت ها شکستن غرور شاید برای رسیدن به خیلی چیزها خوبباشه ولی نه به این شکل که صراحتا برای طرف مقابل بکار ببرید.چون این کار یکنوع خورد کردن شخصیت و ایجاد تنشی را در پیخواهد داشت که شاید در یک زمان کوتاه جبران اینکار چندان هم سادهنباشد.

3- به خانوادهاش و کسانی که دوست دارد احترام میگذاریم
همسر شما از دل یک خانواده آمده است که اگر آن خانواده نبود،همسر شما نیز امروز در کنار شما نبود، پس به خاطر وجود همسرتانکه دوستش دارید باید از خانوادهاش سپاسگزار باشید و به خاطروی به آنها احترام بگذارید و مطمئن باشید که همسر شما قدردان ایناحترام خواهد بود.

4- او را به باد نقدهای بیرحمانه نخواهیم گرفت
این به معنی تایید همه جانبه همسرتان نیست چون هر کسی ایراداتیدارد، اما اگر کسی بخواهد همیشه تنها ایرادات شما را بگویدقطعا خسته خواهید شد. همیشه نقاط مثبت را در کنار نقاط منفی ببینید تابه همسرتان احساس ارزشمند بودن بدهید و از بهانه گیری و ایرادهایبیخود بپرهیزید.

5- با او لجبازی نمیکنیم
وقتی همسرتان را دوست داشته باشید در برابر خواستهها و رفتار او موضعگیری و لجبازی نمیکنید.

6- وقتی اشتباهی در قبال همسر خود مرتکب میشویم براحتی و بدون قید وشرط از او عذرخواهی میکنیم
اشتباه کردن در زندگی، اجتناب ناپذیر است و یکی از راههایبرطرف کردن اثرات این اشتباه در ذهن طرف مقابل، عذرخواهی است که اینعمل در برابر کسی که دوستش دارید باید برایتان بسیار راحت باشدچرا که غرور در برابر معشوق جایی ندارد.

7- او را در کارها و تصمیماتمان دخیل میکنیم
وقتی همسرتان را دوست داشته باشید همیشه میخواهید نظر او را راجع بههمه چیز جویا شوید و کاری کنید که او را خوشحال میکند، پسهمیشه با او مشورت میکنید و تصمیمات خود را به تنهایینمیگیرید.

8- اگر مخالفتی با او داریم با آرامش قانعش میکنیم
اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتناب ناپذیر است امابرخورد همسران در این اختلاف نظرها میتواند آن را مشکل ساز و یاسازنده کند. پس اگر همسرتان را دوست داشته باشید با آرامشبا او سخن میگویید و دلیل مخالفتتان را روشن و واضح برایش توضیحمیدهید و آنگاه میتوانید قانعش کنید.

9- به او در کارهایش کمک میکنیم
زن و مرد باید در همه چیز با هم همکاری داشته باشند. درست است کهاین دو، در زندگی وظایف مشخصی دارند اما امروزه این مرزهاکمرنگ شده و زن و مرد در بیرون و داخل خانه در همه چیزهمکاری میکنند. پس به راحتی میتوان این کمک کردن را درزندگی امروزه معنی کرد.

10- اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است به او کمکمیکنیم
اگر همسرتان غمگین یا عصبانی یا بیحوصله است اگر دوستشداشته باشید تمام تلاشتان را میکنید که این احساس منفی را از او دورکنید یا اگر لازم باشد به او فرصت دهید تا بتواند به حالت عادیبرگردد نه اینکه بیشتر به او خرده بگیرید و او را ناراحتترکنید. گاهی آرامش داشتن در برابر کسی که عصبانی است او را بیشترعصبانی میکند. اگر همسرتان را عصبانی کردید با آرامش بی موقعخود، او را عصبانیتر نکنید چرا که او فکر میکند آنقدر برایش ارزشندارید که وقتی ناراحت است عین خیالتان نیست.

11- میتوانیم به راحتی اشتباهات او را ببخشیم و فراموش کنیم
درست است که بعضی اشتباهات بخشودنی نیست اما تعداد آنها بسیار کم استو معمولا در زندگی اشتباهات کوچکی پیش میآید که میتوانبا محبت از آنها گذشت و با صحبتهای منطقی، از بروز دوباره آنجلوگیری کرد.

12- از اینکه در کنارش هستیم خوشحالیم و نمیخواهیم از کنارش فرارکنیم
بعضی از زن و شوهرها دائما میخواهند از هم فرار کنند و تنها باشند ویا وقت خود را با دیگران بگذرانند. درست است که ممکن استگاهی انسان، به تنهایی و خلوت کردن نیاز پیدا کند اماطبیعتا در اکثر اوقات از اینکه در کنار فردی که دوستش دارید هستید لذتمیبرید و میشود این خوشحالی و لذت را نشان دهید تا همسرتان بداند کهدر کنارش خوشحالید.

13- با لذت، گذشت خواهیم کرد و تمام چیزهای خوب را برایهمسرمان میخواهیم
این گذشت به معنی نادیده گرفتن خودتان نیست بلکه وقتی کسیرا دوست دارید اول به او میاندیشید و بعد به خودتان.

14- در جملههایمان کمتر از "من" استفاده میکنیم و بیشتر از او وخوبیهایش میگوییم
با کاربرد این روش در واقع کارهایی که خودمان از همسرمان انتظار داریممیتواند فهرست خوبی از این دسته باشد.



کلمات کلیدی :

20 روش برای عاشقانه زندگی کردن

20 روش برای عاشقانه زندگی کردن




1 - از اینکه بخواهید اخلاق شریک زندگی تان را تغییر بدهید دستبردارید، شما فقط می توانید خودتان را عوض کنید ...!

2 - عشق حقیقی = یک عشق + یک عمر زندگی ...

3 - از هرگونه رقابت با معشوق تان جداً بپرهیزید.

4 - با یکدیگر مشورت کنید.

5 - موهایش را کوتاه کنید.

6 - کفش هایش را واکس زده و براق کنید.

7 - فهرستی متشکل از ده دلیل که شما او را از هر شخص دیگری دردنیا بیشتر دوست دارید تهیه نمایید.

8 - قبل از اینکه خیلی خسته بشوید به بستر بروید و پیش ازخوابیدن کمی با هم حرف بزنید.

9 - هرگز به خاطر اینکه شخصیت همسرتان را بالا ببرید شخصیتخودتان را پایین نیاورید.

10 - نشان بدهید که به حرف هایش اهمیت می دهید.

11 - هر چه از شما خواست در اختیارش بگذارید.

12 - هرگز همسرتان را در رابطه با خواسته ها و نیازهای تان تهدیدنکنید.

13 - با خود بیاندیشید که اگر تنها یک سال از عمرتان باقی ماندهبود، چه تغییراتی در روابط تان ایجاد می کردید؟! پس شروع بهایجاد آن تغییرات بکنید.

14 - همیشه خودتان باشید ...! در غیر اینصورت مشکلات لاینحل بسیاری ازهمسرتان پیدا خواهید کرد.

15 - نسبت به تمام افراد و چیزهایی که همسرتان، تعلق خاطر داردمؤدب و با نزاکت باشید. چون نظر آنها نسبت به شما می تواند تفاوتزیادی در نحوه و طرز تفکر او نسبت به شما ایجاد کند.

16 - درباره نوع ارتباط تان حداقل هفته ای یک بار با هم صحبت کنید تامطمئن شوید همه چیز به آرامی و خوشی می گذرد. خیلی سریعجلوی مشکلاتتان را بگیرید تا بیش از حد رشد نکنند و دست وپای شما را نگیرند.

17 - همیشه اجازه بدهید آخرین کلام را او بگوید.

18 - اجزاء کامل روابط عاشقانه: - صمیمیت - شوخ طبعی - لیاقت و احترام- صداقت - تفاهم و درک متقابل - خلوص نیت - وفاداری - تحسین - علائقدوطرفه - عطوفت و مهربانی - احترام و اعتماد - غم خواری - دوستی -رفاقت - تعهد - عشق - ملاحظه و تأمل - سازگاری - حساس بودن - ادبو نزاکت - خنده رویی - اعتماد - سخاوت - ایمان به یکدیگر

19 - فهرستی از صفات خوب و برجسته اش تهیه کرده به او بدهید.

20 - خودتان باشید.



کلمات کلیدی :
<      1   2   3   4   5   >>   >
X بستن