سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قوانین عشق بی قید و شرط

قوانین عشق بی قید و شرط



شاید احمقانه به نظر برسد اما داشتن یک عشق بی قید و شرط نسبت بههمسرتان شاید مهمترین قدمی باشد که در زندگی زناشویی خود برمیدارید.

تعطیلات آخر هفته پیش با دوستان دوران دانشگاه به مهمانیرفته بودم. دو روز تمام کلی زن جمع شده بودند تا عشق و آغاز تازهازدواج را جشن بگیرند. تعطیلات فوق العاده ای بود. خیلی از زوجها در مراحل اولیه ازدواج ادعا می کنند که عشقشان به همسرشان کاملاًبی قید و شرط است. می دانم که خیلی از متخصصین به عشق بی قید و شرطبین دو زوج اعتقاد ندارند اما به عقیده من در یک ازدواج عالی بایدعنصر عشق و محبت به یکدیگر وجود داشته باشد که بتواندجایگزین هر اشتباه و تقصیری شود. شاید فکر کنید من یک عاشقپیشه ناامید هستم اما باور دارم که عشق، حتی بین دو زوج باید ومی تواند که بی قید و شرط باشد.

عشق بی قید و شرط یعنی محبت ما برای همدیگر براساس یکسری رفتارهاو خصوصیات خاص نباشد. باید همسرتان را به خاطر خود او دوست داشتهباشید نه به خاطر اینکه خوش هیکل است یا چون هر شب برایتان شامدرست می کند. این همان عشقی است که نامزدها و زوج های تازه ازدواجکرده به آن باور دارند. عشق بی قید و شرط آن عشقی است که نه علیرغمتقصیرات بلکه به خاطر آن باشد. این عشق شماست که وجود آنها را توصیفمی کند. همیشه تا قبل از اینکه زندگی واقعی خود را نشان دهد همهچیز عالی  زیباست.

زوج ها در ابتدا آنقدر  مسحور عشق می شوند که فراموش می کنند بهمنطق شراکت در یک زندگی و طریقه رفتار کردن با همدیگر توجهکنند. متاسفانه، با گذشت زمان عاقل تر و  هوشیارتر می شویمو ناگهان می فهمیم که آنچه قبلاً برایمان دوست داشتنی بودالان آزاردهنده شده است. بلندپروازی های شوهرتان که یک روز بهنظرتان جذاب بود دیگر نشاندهنده خودبینی و تکبر او می شود. یاتوجه زنتان به جزئیات نشانه حس کنترل گری او می شود. این زمانیاست که زوج ها می مانند که کجای کارشان اشتباه بوده است. چطور میشود که وقتی کسی که بی قید و شرط دوستمان دارد در آنچه که هستیماشکال و ایراد پیدا می کند؟ احتمالاً مشکل از عشق است...درستاست؟

تنظیم قوانین پایه
مسئله روشنی که اینجا می توانیم بگوییم این است که آن عشق تغییرکرده است یعنی همسرمان دیگر ما را بی قید و شرط دوست ندارد، امامعمولاً موضوع این نیست. واقعیت این است که اکثر زوج هایی که می بینمبه این نقطه رسیده اند مثل قبل همدیگر را دوست دارند. مشکل ایننیست که عشقشان تغییر کرده است، مشکلشان این است که هیچوقت برایروابطشان قانون نگذاشتند یا قوانینشان باید به روز شود. پسهمانطور که می بینید، بااینکه عشق می تواند بی قید و شرط باشد اماروابط سالم به قانون نیاز دارند.

می دانم که این نیاز به درک متقابل دارد. اما واقعیت این است که روابطبرای تحمل استرس و چالش های زندگی نیاز به حد و مرز دارند.من معمولاً این نیاز به حد و مرز در عشق را با بچه دار شدنمقایسه می کنم. پدر و مادر به طور کل فرزندانشان را بی قید و شرطدوست دارند اما برای بزرگ کردن آنها باید قوانینی وجود داشتهباشد. به همین ترتیب است که به آنها یاد می دهیم با دیگران کناربیایند و جهان را درک کنند. قانون و حد و مرزباعث می شود که بچه(با همسر) خیلی خوب درک کند که چطور رابطه مثبت با کسانی کهدوستشان دارد برقرار کند و  نیازهایش را بیان کند. شادترین وخوشبخت ترین بچه ها کسانی هستند که با والدینی زندگی میکنند که در ابراز عشق و نیازهایشان راحت هستند. روابط صمیمانه مثلازدواج هم نیاز به همان راهبردها برای ایجاد یک رابطه عمیق و بادوامدارد.

حد و مرز درواقع همان قوانین تعهد است، یعنی یکسری راهبرد برای اینکهبفهمیم چطور باید ارتباط برقرار کنیم و اینکه از سایرین چهمی خواهیم. این حد و مرزها به هر فرد این امکان را می دهد که فردیتخود را حفظ کند به جای اینکه همدیگر را کنترل کنند، به اتفاق همرشد کنند. این حد و مرزها همچنین تعهد یک ازدواج را حفظ می کند وارتباطی بادوام و سالم بین دو طرف ایجاد می کند. همین حد و مرز سالماست که باعث می شود بعضی زوج ها به هم وفادار بمانند درحالیکه سایرینبا مشکلات بی وفایی و خیانت دست و پنجه نرم می کنند. این حد ومرز ها همچنین از مورد سوءاستفاده قرار گرفتن در رابطه همفرد را حفظ می کند. بااینکه ممکن است بدون هیچ شرطی همسرتان رادوست داشته باشید به این معنا نیست که حق دارید در یک محیط ناامن یااز نظر احساسی زیان بخش با او زندگی کنید.

این حد مرزها باعث می شوند آزادانه و عمیق هم را دوست داشته باشیم ودرک مشخصی از  آنچه برایمان قابل قبول است ایجاد کنیم.

راهی به سوی عشقی بی قید و شرط
اما چطور می توانیم عشقمان را عمیق و بی قید و شرط نگهداریم درحالیکه قوانینی مشخص و سالم برای رابطه مان ایجاد کرده ایم؟گفتگوی آزاد و تفکر شخصی صادقانه رمز کار است. ایجاد قانونبرای رابطه نیازمند این است که هر دو طرف با هم و با خودشان راحت وصادق باشند. این لحظه های صداقت لازم نیست همیشه به صورتگفتگوهای مدنی باشد. گاهی اوقات این لحظات غیرمترقبهپیش می آیند و چیزهایی که یاد می گیرید همانچیزهایی نیست که می خواستید بشنوید. اگر می توانید ریسککنید که صادق باشید و آسیب پذیر، خواهید توانست ازدواجتان را بهسمتی مثبت هدایت کنید.

بهترین لحظه ای که من و شوهرم در زندگی مشترکمان تجربه کردیم واز طریق آن قانون برای رابطه مان مشخص کردیم زمانی بود که من به اوگفتم آنقدرها که ادعا می کرد شخص مدرنی نیست. در لخظه ای کهواقعاً از دستش خسته شده بودم به او گفتم که او به یک زن سنتینیاز داشته که خانه بماند و برایش آشپزی کند و لباسهایش رابشوید، نه یک شریک هم سطح خود که همیشه ادعا می کرد. توقع داشتم که بااین حرفهایم از خودش دفاع کند و بگوید که زندگی می خواهد کهدو طرف در آن همه چیز را 50/50 سهیم باشند. اما درعوض با یکگفتگوی کاملاً صادقانه روبه رو شدم. با کمال تعجب فهمیدم کهحرفم درست بوده و او ماه هاست که برای فهماندن آنچه که واقعاً ازازدواجمان انتظار دارد در کشمکش بوده است.

اینطور به نظر رسید که او توقع داشته من نقش سنتی تری را در خانه ایفاکنم، نه زنی مستقل در چارچوب زندگی مدرن امروز. این بهآن معنا نبود که از کارم بیرون آمدم و خانه نشستم و به اتو کردن و غذاپختن مشغول شدم، نه. چمدانم را هم نبستم که قهر کنم و خانهپدرم برگردم و دنبال کسی باشم که دنبال زنی با عقاید منباشد. در عوض نشستیم و برای نحوه اداره مسئولیت های خانواده با همصحبت کردیم. الان هم به نظر می رسد که خیلی بیشتر از آنچه که فکرمیکردم زنی سنتی هستم و خیلی وقت ها از خانه کنار فرزندانم نشستن لذتمی برم و نیمه وقت هم در یک مدرسه تدریس می کنم.
 
او هم فهمید که می تواند در خیلی کارهای خانه به من کمک کند بدوناینکه ناراحت شود. این درس ها را ما در کنار هم یاد گرفتیم وتوانستیم که به همدیگر برای رسیدن به اهدافمان کمک کنیم. مهمنیست که رابطه تان چطور باشد، عشق بی قید و شرطتان می تواند تاآخر عمر ادامه داشته باشد. تنها کاری که باید بکنید این است که آنهارا بخشی از قوانین درآورید.



کلمات کلیدی :
X بستن