وقتى زنان پرخاشگر مىشوند
نوشته شده به وسیله ی mani rahnama در تاریخ 94/3/30:: 11:55 عصر
نگاهی به آمار زندانیان زن در دهه اخیر نشان داده است که زنان بهسمت بزهکاری سوق یافتهاند
از طرفی در وقوع همسرکشی بهعنوان خشنترین جرم شایع زنان اطلاعات وآمار بیانگر نوعی افزایش خشونت میان زنان جامعه است. در همین حالافزایش آمار طلاق در جامعه نیز میتواند مستندی بر این مدعا قراربگیرد که بخشی از درخواست طلاقها ناشی از افزایش روحیهپرخاشگری زنان است.
نتایج تحقیق دو جرمشناس برجسته کشور «دکتر شهلا معظمی» و «دکتر محمدآشوری» در باره همسرکشی نیز این فرضیه را قوت بخشیده است. براساسنتایج این تحقیق 67 درصد زنان همسرکش به سبب خیانت همسرانشان آنها راکشتهاند.
تحقیق دیگری که در دانشگاهالزهرا انجام شده نشان داده است71 درصد زنانی که جامعه آماری یک تحقیق درباره خشونت خانگیبودهاند آرزو میکردهاند شوهرانشان مرده باشند.
با چنین تصاویری بهنظر میرسد فرضیه شیوع پرخاشگری میانزنان فرضیه قابل تاملی باشد به ویژه آنکه وقتی خشونت در جامعهای رخنهکرد مرد و زن نمیشناسد. با این وصف از آنجا که زنان مادران جامعهاند ومیتوانند پرخاشگری را در نسل بعد تئوریزه کنند باید به اینفرضیه و فرضهای دیگر به چشمی نقادانه نگریست و بااستفاده ازآنها به تحلیل وضعیت و ساختن راهکارهایی برای جلوگیریاز خسارات پرداخت. با این اوصاف باید دید درباره چهچیزی صحبت میکنیم و از این بحث چه میخواهیم ؟
چرا زنان پرخاشگر میشوند؟
بحث درباره پرخاشگری زنان را میشود از هر بخشی از اینماجراهای مورد استناد آغاز کرد.
امیر آبادی، قاضی دادگاه خانواده چندی قبل درگفتوگو با سایت اطلاعرسانی پلیس درخصوص خاستگاهآزار زنان علیه مردان گفتهبود: از آنجا که در گذشته مردانبهعنوان جنس خشن شناخته شده و بهعنوان سمبل قدرت در خانواده و جامعهمطرح بودند، زنان خشونتپذیرتر شده بودند اما در طول تاریخ اینروند جای خود را عوض کرده و واکنشهای آنان با افزایش شناخت نسبت بهحقوق خود تغییر کرد.
رئیس سابق شورای حل اختلاف دادگاه خانواده، با اشاره به انواعخشونت زنان مثل «قهرکردن از خانه»، «جدایی عاطفی»، «جدایی از کانونخانواده»، «جدایی جنسی» و طلاق تاکید کرده است: زنان برای احقاق حقخود یا اعتراض به وضع موجود ممکن است به این روش متوسل شده تا بتوانندمردان را در تنگنا قرار دهند. گاهی اوقات رفتار و تفکراتزنان، خانواده را علیه مردان برمیانگیزد. این مسئله باعث میشودکه مرد در خانه آنچنان که باید احساس امنیت روحی و روانی نکند وخود را در خانواده بیگانه ببیند. در این حالت مرد نوعی طغیان رادر خانواده خود احساس میکند و این بدترین نوع خشونت علیه مرداناست.
بحث درباره این موضوع را سایت اطلاع رسانی پلیس درگفتوگویی با بهناز اشتری وکیل دادگستری ادامه دادهاست.
وی با بیان اینکه در بررسی وقوع جرایم، نقش زنان بزهکار کمتر از مردانبزهکار است عنوان کرده است: این موضوع به معنای ارتکاب جرایم بهاصطلاحسبک از سوی زنان نیست چراکه برخی جرایم چون فرزندکشی، سقطجنین، نگهداری اموال مسروقه، شهادت دروغ، تشویق و ترغیب افراد بهبزه و فحشا بهخصوص ترغیب کودکان و همچنین ارتکاب فحشا در زنانبسیار بیشتر از مردان است.
وی افزوده است: علت اولیه گرایش زنان به این دسته از جرایم بهواسطه شکنندهتر بودن زنان و عواطف احساسی آنهاست. در حقیقت زمینههایزیستی، روحی و اجتماعی سبب میشود که نوع جرایم ارتکابی زنان و مردانمتفاوت از هم باشد. افزایش مشکلات اقتصادی، دستمزدهای ناچیز،اعتیاد همسر و اختلافات مابین همسران سبب شده است که شوهرکشی، سقطجنین و فحشا به طرز وحشتناکی شیوع پیدا کند. متأسفانه اینزنگ خطر جدی برای جامعه و بهخصوص زنان است.
محمدحسین آقاسی دیگر حقوقدانی است که دراین باره نظرداده است.این وکیل دادگستری نیز با اشاره به افزایش چشمگیرجرایم زنان و دختران علت اصلی بروز این جرایم را فقر فرهنگی واقتصادی عنوان کرد.
از لحاظ قانونی و حقوقی هیچ تفاوتی در ارتکاب جرم میان مردان وزنان وجود ندارد اما از لحاظ فیزیکی و شرایط ارتکاب جرم، تفاوت وجوددارد.
او در تشریح این ماجرا افزوده است: زودرنجی، حساس بودن، فقدان مقاومتدر برابر مشکلات و تصمیمگیری عجولانه و احساسی از جمله عواملیهستند که باعث بروز جرم در میان زنان و دختران میشوند. این موارد بایداز لحاظ جرم شناسی و قانونی مورد توجه قرار بگیرند. زنان ودختران در برابر شرایط ناگوار و سخت مقاومت خاصی ندارند و کمترپیش میآید که تحتتأثیر شرایط اجتماعی و محیطی اطراف قرارنگیرند. لذا همین عدموجود مقاومت ذهنی و فیزیکی باعث میشود آنهادست به جرم بزنند.
این وکیل دادگستری راه جلوگیری از افزایش جرم را دقت ونظارت بر مشکلات مالی و اقتصادی خانوادهها دانست و افزود: اکثر زنان ودخترانی که دست به ارتکاب جرم میزنند محصول ازدواجهای نامطلوب، اجباریو طلاق هستند. این دسته از زنان و دختران در جامعه رها شده و باعثبروز جرایمی خاص و غیرخاص میشوند.فرهاد رستم شیرازی حقوقدان و وکیلدادگستری نیز با بیان اینکه اصل بر انجام نشدن جرم توسط زنان استو انجام فعل مجرمانه برای زنان استثناست تأکید کرده است: مردان بهواسطه حجم کار و مشکلات بسیار اقتصادی رخدادها و حوادث ناگوار رافراموش و یا به راحتی از کنار آنها میگذرند. اما معمولا زنان ازلحاظ روانشناختی و حالتهای احساسی عمیقتر از مردان هستند. یعنیمیتوانند زبانی، رفتاری یا مجرمانه مسائل را پاسخ دهند.
90 درصد مردان در یک شرایط نامساعد اقدام به واکنش خاص مجرمانهمیکنند. اما زنان در «شروع به جرم» کنترل بیشتری بر خود دارند. لذازمانی عامدانه به جرم یا جنایتی اقدام میکنند که از لحاظ روحی و فکریآمادگی کامل داشته باشند.
دکترعلیرضا آذربایجانی یکی دیگر از اساتید حقوقدانشگاهتهران با بیان اینکه تفاوت در میزان جرایم زنان و مردان امری مشهوداست تصریح کرده: عوامل متعددی از جمله ویژگیهای شخصی، روحی وروانی در کاهش برخی جرایم زنان نقش دارند. در حقیقت برخی جرایم وبزهکاریها چون نزاعهای دسته جمعی و ایراد صدمات بدنی انتسابکمتری به زنان دارند.
وی با تأکید بر اینکه ارتباطات انسان با زندگی اجتماعی یکی ازعوامل بروز جرم و افزایش کمیت آن است خاطرنشان کرد: درصد برخورد وارتباط مردها در اجتماع به نسبت بیشتر از زنان است. لذا طبیعتا مردانبیشتر در معرض بروز جرایماند و این امر کمیت جرایم مردان را افزایشمیدهد.
این حقوقدان با اشاره به جرایم اقتصادی و مالی چون اختلاس وکلاهبرداری افزوده است: از آنجا که مردان مسئول تامین مایحتاج وهزینههای زندگی هستند قطعا جرایم اقتصادی بیشتر به مردان منتسبمیشود. همان طور که در مسائل و جرایم مربوط به فساد و فحشا افزایشآمار مجرمان و بزهکاران زن بیشتر احساس میشود.آذربایجانی درخصوصارتکاب جرایم مربوط به فساد و فحشا در میان زنان یادآور شده است: درجرایم مربوط به تخلفات اخلاقی، «جنسیت» نمیتواند تأثیر کاهش دهندهداشته باشد. لذا آمار این جرایم به نسبت جرایم مالی و اختلاسها وکلاهبرداری درصد بالاتری را دارد. اگرچه در شهرهای مختلفایران نیز به واسطه فرهنگ، عرف و طبقه اقتصادی متفاوت، آمارجرایم انعکاس یکسان ندارند اما وقتی میانگین گرفته میشودآمار جرایم زنان در بخش فحشا بیشتر از جرایم اقتصادی است. وی دلایلرشد پرخاشگری و عصبانیت در میان زنان را متفاوت دانسته وتصریح کرده است: در برخی انسانها یک احساس نارضایتی درونی از اجتماعوجود دارد و زنان نیز مستثنی از این اصل نیستند. همچنان که تغییردر رفتارهای خانوادگی، دیدن صحنههای خشن و خشونت بار در فیلمها،احساس زنان در مقایسه حقوق خود با دیگران و برداشت این تفسیر کهاز حقوق کمتری نسبت به مردان بهرهمند شدهاند، سبب بروزپرخاشگری و تغییر رفتار در آنها شده است.
پرخاشگری و بسترهای بروز آن .....
وقوع رفتاری نابهنجار در روابط اجتماعی که بتوان آن راپرخاشگری نام گذاشت به زنان یا مردان محدود نمیشود اماکارشناسان معتقدند این رفتار بیمارگونه بیشتر در میان مردان شایعاست. در واقع پرخاشگری عمدهترین جرایمی است که پسرانبه سبب آن مجازات میشوند .
ایسنا در این باره گزارش داده است: 42 درصد معاینات بالینی وسرپایی در مرکز پزشکیقانونی کشور مربوط به صدمات و جراحاتناشی از نزاع بوده که از این تعداد 2/76 درصد را مردان و 23/8 درصد رازنان تشکیل میدهند. همچنین طبق آمار کانون اصلاح و تربیت تهرانعمدهترین جرایمی که پسران به سبب آن مجازات شدهاند، سرقت و جرایممربوط به پرخاشگری است.
به گفته کارشناسان، پرخاشگری رفتاری است که با قصدصدمه رساندن جسمی یا زبانی به فرد دیگر یا نابود کردن داراییافراد صورت میگیرد و عمدتا پرخاشگریهای کوچک عاملدرگیری و منازعات بزرگ میشود که در نهایت به ارتکاب جرممیانجامد.
شناختهشدهترین نوع پرخاشگری، پرخاشگریخشمگینانه است که عموما با علایمی از برانگیختگیهیجانی همراه بوده و غالبا درد یا ناکامی علت به وجود آورنده آن است.از دید روانشناسان، احتمال ناکامی هم یکی از عوامل پرخاشگریاست، هر چند که برخی معتقدند این عامل نقش محوری ندارد و یک علتبالقوه است. دکتر زیاری، جامعهشناس در این زمینه معتقد است که وقتیخواستهها و نیازهای جوانان با آنچه به دست میآورند، متناسب نباشدو واکنشهای نامناسب در مقابل اهداف و خواستهای آنها بروز کند،پرخاشگری بروز مییابد.
همچنین دکتر آقابخشی، آسیبشناس و استاد دانشگاه که ازپرخاشگری تحت عنوان «کم تحملی» یاد میکند، در این باره بهایسنا گفته است: وقتی تحمل مردم کم میشود که انتظارات آنها ازجوانب مختلف برآورده نشود، در نتیجه سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد مردمبه مسئولان فرو میریزد و آن وقت آدمها حتی تحمل نزدیکان خود راندارند.
وی همچنین در این مورد تصریح کرده است: حدس من این است که درسالهای گذشته انتظارات مردم خیلی برآورده نشده و به این دلیلاحتمال اینکه آدمها کم تحملتر شده باشند، هست.
دکتر زیاری نیز در مورد رابطه میان پرخاشگری و جرایماجتماعی گفته است: اگر چه رابطه مستقیمی میانپرخاشگری و جرایم اجتماعی وجود دارد اما جرایم اجتماعیبیشتر ریشه در فقر و دسترسی نامناسب به امکانات دارد. او گفتهاست: نتایج یک تحقیق نشان میدهد که جرایم اجتماعی با فقر،ناسازگاری با والدین، طلاق، یتیمی، کممحبتی، خصوصیات مسکن، فقرمسکن، کوچه، محله، شغل پدر، معاشرت با افراد فاسد، مشکلاتتربیتی، بیکاری، عدمرضایت شغلی، تعارض فرهنگی، مهاجرت، محیطنامناسب و موادمخدر رابطه دارد .....
کلمات کلیدی :